- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه محرم
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه صفر
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه رجب
- سایت قرآنی تنـــــزیل
- سایت مقام معظم رهبری
- سایت آیت الله مکارم شیرازی
- سایت آیت الله نوری همدانی
- سایت آیت الله فاضل لنکرانی
- سایت آیت الله سیستانی
مناجات با خدا
الــهــی مــنــم بــنـدۀ پُــر گـنــه ز جرم و خـطا گـشته ام روسیـه پـشـیـمـانـم و از تو شـرمـنـده ام نگر از خـجـالـت سر افـکـنده ام نــدارم بـه جـز تـو پــنــاه دگــر بـیـا کن کرم بر نـگـردان نـظـر مـرا از در لـطف خود رد مکن ره تـوبـه بر ایـن گـدا سـدّ مکـن تو سنگم مزن گرچه من عاصیم نگر امشب از دست خود شاکیم تو مُـهـر خـمـوشـی مزن بر دلم کـه از آل طاهـا سـرشـتـی گـلـم اگـرچـه بـدم عــاشـق حــیــدرم گــــدای در خـــانــۀ کــــوثـــرم تو عـذرم پـذیـر و مرا کن قبول بـه حـق عـلـی و به جـان بـتـول
: امتیاز
|
مناجات رمضانی با خداوند کریم
سـفـره تـا بـاز شـود زود گـدا میآیـد مـثـل هـر بـار به دنـبـال عـطا میآید آمـد از عـرش نـوایی که بیـایـید همه راه گـم کـرده به دنـبـال صـدا میآیـد همه سرمـایۀ یک سالۀ خود باخـته ام بـنـدۀ بـاخــتــۀ بـی سـر و پـا مـیآیـد یک نفـر نیست بگوید که میان پاکـان این گنه کار زمین خورده کجا میآید آن کسی که همه جا رفته و طردش کردند تا تـعـارف بـزنـی اَش که بـیـا، میآید به من این کاسـۀ خـالی و تـمـنّا کردن به تـو و دست کـریـم تو؛ سـخـا میآید هر دلی می شکـند خـانـۀ تو می گردد دل که از غـیر تهی گشت، خـدا میآید وا شود گوشِ دل ما اگـر از اهل سحر بـیـنـمـان زمـزمـه هـای شـهـدا میآیـد هر چه خیر است درِ خانۀ زهرا باشد مـادر ما صف مـحـشـر پِـیِ ما میآید تا که گفتیم حسین مجلسمان ریخت بهم بـوی سیـب حـرم کـرب و بـلا میآید بی قرارم چه کنم من نـجـفـم دیر شده عطر زهراست ز ایـوان طـلا میآیـد
: امتیاز
|
مناجات با خدا
نـفـس امّـاره مـرا اهـل خـطـا کرد خـدا غفلت از تو، چه بگویم که چه ها کرد خدا پرده انداخت میان من و تو، این "دنیا " این "عجوزه" است مرا از تو جدا کرد خدا من و این حال مناجات؟! خودم می دانم رحـمـتـت بود مـرا اهـل دعـا کرد خـدا اشـک وقـتِ سحـر و دیـدۀ آلـودۀ من؟! چشم من را چه غمی اهل بکا کرد خدا این که بخشیده شدم کار حسین است، حسین بـاز هم روضـۀ اربـاب چه ها کرد خدا پیش زینب، سر او را که روی نیزه نشاند بـدنـش را وسـط دشـت رهـا کـرد خـدا
: امتیاز
|
مناجات رمضانی
سـفـره آمـاده، سـر سـفـره گــدا آمـاده کــرم آمـاده؛ مـن آمـاده؛ خــدا آمــاده این کرم خانه دو ماه است تدارک دیده قـبـل مهمان همه جا هست غـذا آماده اینکه اینجائیم از لطف خود اوست نه من او نـخـواهـد، نـشـوم بـهـر دعـا آمـاده گـر خـدا رحـم نـیـارد بـه مـن آلــوده نـفـس من هـست به انجـام خطا آماده دل بیمار محال است به درمان نرسد مـطـب آمــاده؛ دل آمــاده؛ دوا آمــاده بی پر و بال به پرواز رسیدن شدنی است بـسکـه در مـاه خـدا هست هـوا آماده تـوبـه بی ذکر عـلی نیست میسّر؛ ولله ذکـر حـیـدر بـکـنـد قـلـب مـرا آمـاده عجـبـی نیست ببـیـنم در این ماه علی بـیـشـتـر از هـمگان فـاطـمـه را آماده طلب کعبه در این ماه طواف یار است پس چه بـهـتـر که بود کـربـبـلا آماده وقت یـاری گـل فـاطـمـه فردای فرج کـاش بـاشـیـم کــنــار شــهــدا آمـــاده
: امتیاز
|
مناجات ماه رمضانی با خداوند کریم
رمـضـان آمـد و آهـستـه صدا كرد مرا مـسـتـعـد سـفـــر شـهـر خـدا كـرد مـرا از گـلستـان كـرم طُرفه نـسيـمي بـوزيد كه سراپای پُر از عطر و صفا كرد مرا فـيض روحالقـدسم كرد رها از ظلمات هـمـرهـي تا به لـب آب بـقـا كـرد مـرا من نبودم بجز از جاهل گم كرده رهي لايـق مكـتـب فـخـر الـنجـبـا كـرد مــرا در شگـفتم ز كرامات و خـطا پـوشي او من خطا كردم و او مهر و وفا كرد مرا دست از دامـن اين پـيك مبـارك نـكـشم كه به مهـمـاني آن دوست نـدا كرد مرا زين دعاهاست كه با اين همه بيبرگي و ضعف در گلـستان ادب نـغـمه ســرا كـرد مرا هر سر مويـم اگـر شكر كـند تـا به ابـد كم بُوَد زين همه فيضي كه عطا كرد مرا
: امتیاز
|
مناجات رمضانی با امام زمان عجل الله تعالی فرجه
بیش از این کاش با خدا باشیم بـیـش از این با تو آشنـا باشیم می شود عـاشق تو؛ اهلِ سحـر بـایـد اهـل شب و دعـا بـاشیـم ای خوش آن قدر که کنار شما تـا سـحـر مـست ربّـنـا بـاشیـم تو مـی آیـی اگـر که از تـهِ دل ما بـخـواهـیـم بـا شـمـا بـاشیـم حسرت چشم های مانده به راه عصر جـمعه بگـو کجا باشیم؟ در کــنــار تــو مـی شــود آیـا یک شب جمعه کربلا باشیم!؟ کـربـلا بـا تـو کـاش گــریــانِ تـن از هـم جـدا جــدا بـاشــیـم روضـۀ اکـبـر است پس بـایـد بـاز در فـکـر یک عـبـا باشیم
: امتیاز
|
مناجات با خدا
میکنم از تو فـرار اما صدایـم میکنی مـن غریـبـم با تـو اما آشـنـایـم میکنی مهربانتر هستی از مـادر برای بنده ات اشتباه است این هراس اینکه رهایم میکنی می گریزم از تو تنها سوی دامان خودت(1) بس که از فضل زیاد خود عطایم میکنی گرچـه رسـوای تمام عالـمـم اما تو باز چشم پوشی بر همه جرم و خطایم میکنی بس که کردم معصیت جنس دلم از سنگ شد با شبی العـفـو گـفـتن، پُر بهایم میکنی از دروغ و غیبت و تهمت زبان بیمار شد لایـق داروی ذکـر یا رضـایـم میکـنی غرق گنداب گنه، در ناامیدی غوطه ور غرق در خوفم تو جاری در رجایم میکنی تو کریم دائم الـفـضلی گـناهم را ببخش گرچه من کردم جفا، اما عطایم میکنی از دلم عشق حسین بن عـلی لبـریز شد لطف داری راهی کرب وبلایم میکنی
: امتیاز
|
مناجات استقبال از ماه مبارک رمضان
کم کم بساط عـشق و وفـا پهن می شود سفره به سفره نور و صفا پهن می شود شعـبـان گـذشته و رمـضان آمده ز راه زیـبـاتـریـن بـهـار شـمـا پهـن می شـود مـاهـی که اسـتجـابت و رحمت زیادتر در آسـمـان سـبـز دعــا پـهـن مـی شـود جـایـی که سـفـره های کرم خـانۀ حسن در نـیـمـه های مـاه خـدا پـهـن می شود ماهی که تا سحر به گل اشک و الـتجا سجاده های خوف و رجا پهـن می شود شب های قدر اوج نزولات رحمت است هر گوشه ای که دست گدا پهن می شود لب تشنگان به روضۀ شش ماهه می رسند بـه بـه؛ برات کرب و بلا پهن می شود این کشور عزیز ولی نعمتش رضاست پس رزق ما به دست رضا پهن می شود
: امتیاز
|
مناجات ماه رمضانی با خداوند کریم
تا دلـم بر جـانب میـخـانـه ات آورده رو هر ذلالِ اشک می سازد گناهم شست و شو بر سر سفره گدا را هم پذیرفتی ز لطف این ضیافت خانه از حُبِ علی دارد سبو در که وا شد، هرکه آمد را پناهش داده ای بهتر از اینجا ندیدم هرچه کردم جستجو ما به این درگاه محتاجیم و مشتاقیم و بس با رجا و خـوف نزدت پـروراندیم آبـرو از گناهانم به هرکس من بگویم می رود پیش تو از زشـتـی افـعـال دارم گـفـتـگو تشنگیِّ روزه پروازی به سوی کربلاست یادِ مشک و علقمه، با ناله و ... یاد عمو وقتِ افطارم به لب ذکرحسین جان بهتراست باهمین روضه به گریه میتوان سازم وضو: حنجر و دشنه به آن حلقومِ تشنه نارواست بعد از این بر جسم او صد نیزه می آید فرو
: امتیاز
|
مناجات ماه رمضانی با خداوند کریم
غصه دارم که چرا سوز دعا نیست مرا رمـضـان آمـده و حـال بـکـا نیست مرا روزگـاری به هـوای همه کس بال زدم پـر پـرواز بـه درگـاه شـمـا نـیـست مرا معصیت عادت من گشته و حالم خوش نیست لـذّتـی در سـحـر نـافـلـه هـا نـیـست مرا من از این تیـرگی باطن خود دلـگـیـرم روشنی بخش دل و دیده چرا نیست مرا؟ دست من خـالی و هر بار تظاهر کردم کوله باری به جز از کبر و ریا نیست مرا چـه کـنـم تـا کـه جـوابــم نـکـنـی یـا الله بـارالـهـا به گـمـانـم که بنا نیست مرا... بـه حـسـیـن تو قـسـم قـافـیه را باخـته ام اقـتـدایـی بـه طـریـق شـهـدا نیست مـرا روزی ام کن سحری گوشۀ بین الحرمین هـوسـی جـز سـفـر کـربـبـلا نیست مرا
: امتیاز
|
مناجات رمضانی و روضۀ حضرت عباس علیه السلام
هر زمان افطار خود با آب که وا میکنم دیـدههـایـم را فقط از اشک دریـا میکنم عـلت بـیـچـاره گی ام را خودم فهـمیـدهام کم سحرها با خدای خویش نجـوا میکنم آن قدر بیچاره هستم مینشینم روز و شب در گـنـاه افـتـادن خود را تـمـاشا میکنم جـای ایـن کـه مـایـۀ آرامـش آقــا شــوم با معاصی خـون به قـلب زار آقا میکنم هی گناه و توبه و هی پشت هم شرمندگی با خودم دارم چرا این قدر بد تا میکنم؟! این چنین باشد برایم مرگ خیلی بهتر است من که میدانم خودم را خوار و رسوا میکنم با تمام رو سیاهی تا که میگویم حـسین در دل تو باز هم من خویش را جا میکنم آب میبینم نمینـوشم، لـبـم میسـوزد و بـیـشـتـر یـاد لب عـطـشـان سقـا میکـنم یاد آن لحظه که هی میگفت مشکم واجب است! مشک را من میرسانم، کار خود را میکنم تیرها را با دل و جانم به جسمم میخرم تا که خود را لایق دیـدار زهـرا میکنم با لب تشنه به روی هستی خود پا گذاشت عاقبت سر را به روی دامن زهرا گذاشت
: امتیاز
|
مناجات و استقبال از ماه رمضان
رو نـدارم که به این خـانه بیـارند مرا بـا مـنـاجـات مـگـر که بـکـشـانند مرا یــازده مـاه فـراری شـدنـم می ارزیـد تا در این مـاه سـر سُـفـره نـشانند مرا چون غباری به سر دامنـتان بنـشسـتم کـرمـی کن که مـعـاصی نتکـانند مرا آمدم توبه کنم بسکه سرم خورده به سنگ پـس بـگـو پـای بـرهـنـه نـدوانـند مرا من بیچاره که از فیض رجب جا ماندم چه کـنم تا که به یـاران برسـانند مرا؟ رو سیاهـم تو که احـوال مرا می دانی وای اگـر از در این خـانـه برانند مرا راه بخشیده شدن در مه غفران این است از غـلامـان حـسیـن تو بخـوانـند مـرا
: امتیاز
|
مناجات و استقبال از ماه رمضان
رسید مژده كه سر زد هـلال ماه صیام مـه دعــا و نـیـایـش مـه درود و ســلام دهـیــد مــژده تــمــام گــنــاه كــاران را كه حكم عـفـو شده از سوی خـدا اعـلام مـه نـمـاز و مـه روزه؛ مـاه اسـتـغـفـار مهی كه پُر بود از لطف خاص و رحمت عام مباد مـاه خـدا بر تو بـگـذرد ای دوست که بهـر خود ندهی كار مـثـبـتـی انجـام شقی ست آنكه خـداونـدگـار حیّ غـفـور ورا نـبـخـشـد و گـردد مـه صیـام تـمـام چه صبح ها كه نفس ها در آن بود تسبیح چه لحظه ها كه بود خواب آن ركوع و قیام به هوش باش كه تقوی نكوترین عمل است كلام ختم رسل باشد این خـجـسته پـیـام خوشا كسی كه ز افتادگان بگـیرد دست خوشا كسی كه به كـار خـدا كـنـد اقـدام حــلال بـاد وصـال خــدا بــر آن بــنــده كه بگذرد زخطا و حـذر كـنـد ز حـرام بكوش بهر نماز و دعا چه روز و چه شب بخوان كتاب خداوند را چه صبح و چه شام از آن شراب كه ساقی آن خـداوند است بگـیر در عـطـش روزه و بریز به كـام به یـاد تـشـنـگـی روز حـشر اشك بریز بـرای تـشـنـه لـب كـربـلا بـسـوز مـدام بـه یـاد حـنـجـر خـشـكـیـدۀ امـام حسیـن بنوش آب و بگو با سـرشـك دیـده سلام اگر گرسنه شدی یاد كن ز طـفل حسین كه بی غذا دل شب خفت در خرابۀ شام اگر كه دخـتر نه سـالـۀ تو روزه گرفت دم غـروب كـه از دسـت مـی دهـد آرام بسوز و اشك بر آن كودك گرسنه بریز كه جای نان به سرش سنگ ریخت ازلب بام اگر تـلاوت قـرآن دلـت ربـود از دست به قدر و كوثر و یاسین و زخرف و انعام بریز اشك بر آن لب كه شد ز چوب كبود بـیـار یـاد ز بــزم شـراب و رأس امــام برای یـوسـف زهـرا بـلـنـد گـریه كـنـید كه از گـلـوی بریده به شـیـعـه داده پیام چـو آب سـرد بـنـوشـیـد یـاد من بـاشـیـد كه تشنه كام مرا كشت خصم خون آشام بـزن ز سـوز جـگـر ناله آنچنان "میثم" که سوز و شور محرم دهی به ماه صیام
: امتیاز
|
مناجات با خدا
با کـثـرت معاصی از سر گـذشته آبـم نه تاب دوری از تو، نه طاقت عـذابم لبـریز تر ز دریا سوزان تر از کویرم آواره تـر ز امـواج، خـالی تر از حبابم گر قـطره ام بخوانی با بحر همنـشیـنم گـر ذره ام بـخـوانی در چـشم آفـتـابـم من از تو می گریزم تو می کشی به سویت از بس که مهربانی عبدت کنی خطابم من با تو قهر کردم تو می کنی رفاقت یـالـلـعـجـب نـدانم بـیـدار یا که خـوابم اُدْعونی استجب را هم خوانده هم شنیدم نه من جـواب دادم نه تو کـنی جـوابم من بـنـدۀ بـد تو، تو آن خـدای خـوبـی کز لطف بی حسابت آسان کنی حسابم پیری زپا فکند و از دست رفت عمرم شـرمـنـده تا قـیـامت از دورۀ شـبـابـم اشـکـم روان ز دیـده آهـم درون سینه این اشک و آه کـرده مانـنـد شمع آبـم گفتم به اشک توبه شویم گناه خود را دیدم که از گـنـاهـم بـدتـر بود صوابـم میثم به عذر خواهی دارد دو هدیه با خود آه است شـاخـه گـل، اشکم بود گـلابم
: امتیاز
|
مناجات با خدا
آه ای پـنـاه هر دو عـالـم بی پـنـاهم آیــیــنــه ام امـا اســیــر دسـت آهــم چون بی ستون هر خانه شد، آوار گردد بی یاد تو خوردم زمین ای تکیه گاهم گفتم درستش میکنم شد بدتر از قبل در آمـدم از چـالـه افـتـاده به چـاهم من بنده نفسم هر آنچه نفـس خواهد لافم شده هرچه خدا خواهد بخواهم وقت گـرفـتـاری فـقـط سوی تو آیم شـرمـنـده از این بندگیِّ گـاه گـاهـم پیدا کن این گم گـشتـۀ در آرزو را چون سوزنی افـتاده در انبار کاهم با نفس غارت شد دلم، آقا کمک کن بیچـاره و درمانـده ای در بین راهم گر سـائل لطف تو باشـم روسپـیـدم گر پادشـاهی بی تو باشم روسیـاهم دستـم بگـیـر ای مـنـتـهـای آرزوها یا رب بـده در خـانـۀ اربـاب راهـم حتماً درستش می کند او بنده ات را گر کربلا قسمت کنی بر این گدا هم
: امتیاز
|
مناجات با خدا ( زبانحال از جانب خداوند)
اگـر درد، داری دوا مـی کـنـم بـیـا حـاجـتـت را روا می کـنم تو از من گریـزیانی و باز من تو را بـنـدۀ خود صدا می کـنم اگر چه ز کـار تو نـاراضی ام تو را باز از خود رضا می کنم تو با من کنی قهر و من آشتی تو کردی خطا من عطا می کنم تو را خواندم اکنون که باز آمدی کجا دست خـالی رهـا می کـنم به کارت زدی بس گره های کور مخور غم من از لطف وا می کنم تو از من جدا گشته ای ورنه من کجا از تو خود را جدا می کنم تـو مـسـتـوجب آتـش دوزخـی من از اشک چشمت حیا می کنم مرنج از بـلاها که من گاه گاه نـوازش تو را بـا بـلا می کـنم ز آلـودگی تا که پـاکـت کـنـم تو را عـاشـق کـربـلا می کـنم به یک یا حسین وبه یک قطره اشک تو را پاک از هر خطا می کنم جواب تو را گر نگویم جفاست کجا من به عـبدم جـفـا می کنم طبیب و دوای تو «میثم» منم مـداوات بـا یـک دعـا می کـنم
: امتیاز
|
سالگرد امام خمینی رحمة الله علیه
یاد آن مـولای نـورانی بخیــر یاد خـورشید جـمارانی بخـیـر کاشکی روح خـدا معنای نور داشت این ایّام بین مـا حضور مهر عالمتاب آزادی کجاست؟ رهروان عشق را هادی کجاست؟ ای خــمـیـنـی آفـتـاب بــام دل ای تو در آیـین ما هـمـنـام دل مهربـانی هـای نابت را ســلام تـا قـیـامت انـقـلابـت را سـلام از تو یاد و یادگاران زنده است تا ابد نام جـمـاران زنـده است مـست از پـیـمـانـۀ عشق توأیم تـا مـقـیـم خانـۀ عـشـق تـوأیـم خندۀ گـل نـذر لبخـنـد شماست هر چه عاشق آرزومند شماست مردی و مـردانگــی را آیـتـی لشکر حق را تو نقـش رایتــی یوسف مصر ملاحت جز تو نیسـت مهر جانبخش هدایت جز تو نیست نور باران تا به روز محشر است مضجع پاکت که جنّت منظر است یاس از عطر تو گر با خود نداشت در حریم عشق کی پا می گذاشت ما نه اهـل کوفه ایم ای مـقـتـدا گر عـلـی تـنـهـا بماند وای مـا با تو بر آن عهد و پیمان نخست مـا وفـاداریـم با عــزم درست از تو و از آرمانهایت جداست با علی هرکو نپوید راه راست راه تو راهی است روشن کورباد دیده ای کو بسته بر این نور باد کاروان عشق را رهبر علی است از شما امروز یادآور علی است با تو هرکس داشت قلب منجلی می کند امروز اطاعت از علی از علی آموخـتیم اخلاص ناب در مـسیـر نــور بــار انقـلاب دائم از رهبـر حمایت می کنیم پاســداری از ولایت می کنیم
: امتیاز
|
سالگرد امام خمینی رحمة الله علیه
خـرقه پوشان به وجود تو مباهات کنند ذکر خیر تو در آن سوی سماوات کنند پـارسـایـانِ سـفـر کرده به آفـاق شهـود در نـسـیـم صـلـوات تو مـنـاجـات کـنند پیش آیـینـۀ پیـشانی تو هر شب و روز مـاه و خـورشیـد تـقاضای ملاقات کنند پی به یک غمزۀ اشراقی چشمت نبرند گرچه صد مرحله تحصیل اشارات کنند بعد از این، حکمتیان نیز به سر فصل حیات عـشـق را با نـفـس سبز تو اثـبـات کنند قدسیان چون ز تماشای تو فارغ گردند عطر انفاس تو را هدیه و سوغات کنند بعد از این شرط نخستین سلوک این باشد کـه خـط سـیـر نـگـاه تو مراعـات کنند
: امتیاز
|
سالگرد امام خمینی رحمة الله علیه
از پنجـره گذشت، فقط یک نسیم بود طراح خوب حادثه هایی عـظیـم بود دریا میان سینهٔ او جزر و مد نداشت آرامشی که در حـرکاتش مـقـیـم بود او ساده بود، خانهٔ او خانه ای گِلی... و فرش تخت سلطنتش یک گلیم بود پرواز ذکر از دو لبش طرح دیگری ست معمار پر کشیدن هر « یا کریم » بود دستش پر از نوازش دستان یک پدر در دست کـودکـانـهٔ طـفـل یـتـیـم بود ماه از نگاه روشن او نور می گرفت خورشید طرح سـادهٔ او از قـدیم بود
: امتیاز
|
سالگرد امام خمینی رحمة الله علیه
«آن شب که در آغوش مصلّی بودی خلقی به تو مجنون و تو لیـلا بودی» بـر گِـرد تو گـشـتـند و طوافت کردند چون کـعـبـۀ عـشـق و آرزوهـا بودی از روح نــمــاز شـب تـو پــیــدا بـود کـز بـهـر عـروج خـود مـهـیـا بـودی تـنـهـا نه هـمـیـن داغ به دل امـت شد داغ دل هـر لالـه بـه صـحــرا بـودی مردم به جماران همه محـو تو ولیک تـو جـای دگـر مـحـو تـمـاشــا بـودی فـرمـانـدهـی کـل قــوا، جـزئـی بــود عــبـدالله و فــرمــانــدۀ دلـهــا بــودی
: امتیاز
|
سالگرد امام خمینی رحمة الله علیه
ز هـجـر پـیـر جماران به غم گرفتاریم ز دردِ دوری او نـالـه هــا ز دل داریـم به یُـمـن دلـبـری آن نگـار شهـر آشوب مُـریـد سـاقـی عـشـقـیـم؛ مست دلـداریم تـمـام عـزّت ایـران تصدّق سـر اوست ز اقــتـدار خـمـیـنـی ست آبــرو داریــم هـنـوز هـم به خـدا سر درِ حـسیـنـیه ها مـیـان قـاب وفـا عـکـس یـار بـگـذاریم مـیـان مـا هـمـه عهـدیست تا ابـد بـاقـی که پای عهد خود از جان خویش بیزاریم به جـان فـاطـمـه سوگـند تا قـیـامت هم ز حُبّ آل عـلـی دست بـر نـمـی داریـم بـرای حـفـظ ولایـت شـهــیـد بـایـد شـد که هـمـچـنـان شـهـدا بی قـرار دیـداریم کلام سید عـلـی بر زمین نخـواهد نماند که در رکـاب عـلـی از تـبـار عـمّـاریم الا سـقـیـفـه تبـاران شعـار ما این است بـرای یـاری رهـبـر هـمـیـشه بیـداریـم به خاک چادر زهـرا قـسـم که ما شیعه شهید آن در و دیـوار و خـون مسماریم خبر ز صلح حسن نیست حرف کرب وبلاست که ما بـلای زمان را به جان خریداریم
: امتیاز
|